نمایشی است پر از احساس.
شادی و خوشی ما، نوای دلپذیر هجران، رحم مادران ما ، کاشانه های ملال آور که در آن جامهء مناسب ، برای این کمدی را می پوشیم.
بینندهء اعمال ما ، خداست که دقیق و موشکافانه ناظر و ناقد بازی تمام ماست.
گروهایمان ، که بدنهایمان را از کنجکاوی خورشید به دور می دارند ، پرده هایی هستند که در پایان نمایش کشیده می شوند. وبدین سان ، ما با بازی خویش به پایان زندگی نزدیک می شویم. وتنها چیزی که جدی است ، مرگ است که اصلا بازی نیست.
((سر والتر دالی))
پ.ن: اومدم بندر و از دانشگاه و درس دور شدم ( آخیییششش) .
با چنتا از دوستان تصمیم گرفتیم به بررسی آثار شکسپیر بپردازیم ، اگه کسی خواست به گروه پژوهشی ما بپیونده علام کنه خوشحال میشیم .