بدون شرح

ای کاش بالی داشتم به زیر زمین می رفتم به ته ته اعماق زمین جایی که میگن جهنمه ٬ دوست دارم آب بشم دوباره ساخته بشم 

هر بالم به اندازه ی دو بال هواپیما بشه تا بپرم از روی زمین و برم به هفت آسمون تا برسم به آخر آسمون٬ سوختم تموم بشه، همون جا به مونم. 

 

 

 

 

پی نوشت:بازیگرم٬ شاعر نیستم٬ گاهی داستانکی مینویسم ولی شاعر نیستم٬ 

شاعرهارو دوست دارم اما شاعر نیستم٬ شعر کم میخونم ولی شاعر نیستم.

چشمامو بستم این چند جمله رو گفتم نمیدونم چی شد! 

جشنواره تئاتر دیروز در میناب

مانجور که قول داده بودم عکسهای کارمان رو گذاشتم  

 

 

 

  

 

از سمت راست : خاطره سلیمانی ٬ ساناز پارسایی ٬ بابک بافهم ٬ بهروز بهمن زاده ٬ جواد بهرامی  (عکاس منصور وحدانی)

اما در حاشیه جشنواره  

متن فراخوان جشنواره تاکید فراوانی برروی نویسندگان جوان و بومی بود ٬ از طراحی صحنه بسیار کم و کار بردی ( بخاطر سال الگوی مصرف ) استفاده شود اما هنگام اهدای جوایز عکس نوشته فراخوان انجام شد .  

در بازبینی کارها : هرکس برای اولین بار  تازه شروع به نوشتن و کارگردانی کرده بود ٬ کارشان رد شد .  

کاری به جوایز جشنواره ندارم که به کی بیشتر یا به کی کمتر دادند نمی دانم بر چه اساسی دادند .   

از نکته های قابل توجه ایی که خوشم آمد برای اولین بار یک کار غیر بومی از مینابیها دیدم به کارگردانی مجتبی سلیمی دیگه همه ی کارهای میناب بومی و تکراری بود .   

تنها کار متفاوت و نو جشنواره که در بازبینی رد شد نمایش حضور اجباری تماشاگر در تئاتر بود .  

به امید آنکه دیروزی ها به حرفهای فرداییها اهمیت دهند و تئاتر هرمزگان به جایگاهه خودش برگردد.  

در همین باره وبلاگ چارلی